سیمبا، بچه شیری است که پس از پایان حکمرانی پدر و مادرش پادشاه موفاسا و ملکه سارابی، وارث سرزمین پراید می شود و قرار است با دوست کودکی اش، نالا، ازدواج کند. اسکار، برادر پادشاه، می خواهد تاج و تخت را برای خودش بدزدد؛ بنابراین گروهی از کفتارها را برای از بین بردن موفاسا و سیمبا فرا میخواند. او با یک نقشه شیطانی موفاسا را از سر راه برمیدارد و سیمبا با احساس گناه از خانه فرار میکند. چیزی نمیگذرد که او با تیمون و پومبا آشنا شده و با آنها زندگی میکند. چند سال میگذرد و حالا سیمبا یک شیر جوان باوقار تبدیل شده است. پس از ملاقات تصادفی با نالا، او میفهمد که نمیتواند از گذشته اش فرار کند و باید هویت واقعی خود را بپذیرد. سیمبا باید به کمک دوستانش مسیر خود را پیدا کرده و سرزمین پراید را از دست عموی شرورش نجات دهد.
سیمبا، بچه شیری است که پس از پایان حکمرانی پدر و مادرش پادشاه موفاسا و ملکه سارابی، وارث سرزمین پراید می شود و قرار است با دوست کودکی اش، نالا، ازدواج کند. اسکار، برادر پادشاه، می خواهد تاج و تخت را برای خودش بدزدد؛ بنابراین گروهی از کفتارها را برای از بین بردن موفاسا و سیمبا فرا میخواند. او با یک نقشه شیطانی موفاسا را از سر راه برمیدارد و سیمبا با احساس گناه از خانه فرار میکند. چیزی نمیگذرد که او با تیمون و پومبا آشنا شده و با آنها زندگی میکند. چند سال میگذرد و حالا سیمبا یک شیر جوان باوقار تبدیل شده است. پس از ملاقات تصادفی با نالا، او میفهمد که نمیتواند از گذشته اش فرار کند و باید هویت واقعی خود را بپذیرد. سیمبا باید به کمک دوستانش مسیر خود را پیدا کرده و سرزمین پراید را از دست عموی شرورش نجات دهد.